محل تبلیغات شما

گل مه پیکر بینی قلمی رفت و پرید

نفسم بود و به یک بازدمی رفت و پرید

 

اول کار خودش با دل من راه آمد

مانده از راه فقط یک قدمی رفت و پرید

 

من خودم بال درآوردن او را دیدم

هی تلو خورد و زمین.بعد کمی رفت و پرید

 

خواستم بال دلم را بدهم دست خودش

فرصتی داشت به این مغتنمی رفت و پرید

 

روی پا بند نمی شد دل او .تا بودم

ساعتی دور شدم با صنمی رفت و پرید

 

رد پایش همه جا عامل بدنامی اوست

روی خون دل یک محترمی رفت و پرید

 

قوی زیبای من از بس که هوا را پس دید

تا پدیدار که شد ابر غمی رفت و پرید

 

سروده نوزدهم آبان نود و سگ 

 

مرثیه ای برای پیج اینستاگرامم تقدیم به هواداران

بهاری که جاماند در جیب او(از جدیدترین غزلهایم)

به خداحافظی ام هم نرسیدی کافر...

رفت ,یک ,دل ,راه ,بال ,زیبای ,رفت و ,خون دل ,اوستروی خون ,بدنامی اوستروی ,جا عامل

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پلی آلومینیوم کلراید